اتاق 85

شاید اسم اتاق 85 هر ذهنی را به سمتی و سویی ببرد اما این نام رو بعد از خواندن شرح اسم انتخاب کردم. انشالله هرکس مطالعه کرد متوجه می شود...

اتاق 85

شاید اسم اتاق 85 هر ذهنی را به سمتی و سویی ببرد اما این نام رو بعد از خواندن شرح اسم انتخاب کردم. انشالله هرکس مطالعه کرد متوجه می شود...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمران» ثبت شده است

پشت در اتاق عمران

اتاق 85 | يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۲۵ ق.ظ | ۰ نظر


امروز، یک روز نسبتا گرم آخر بهاری، بخاطر امضاء یکی از پرونده های مرتبط با پدرم به یکی از شهرداری های منطقه ....رفتم، اتفاقات جالبی رو توی مهم ترین اتاق اون شهرداری بعد از اتاق دفتر شهردار که تا وقتی اونجا بودم درش بسته بود دیدم.

آقایونی که توی دفتر به حساب کارشناسی و عمران ونقشه برداری نشسته بودن رو از لابه لای تقریبا ده ، دوازده نفری که پشت در ایستاده بودند دیدم.یکی لقمه ای که مسلما خانمش براش ترتیب داده بود رو آنچنان با ولع می خورد که برق اون لقمه همسر ترتیب داده رو توی چشمای پیرمردی گوژپشت که احتمالا اومده بود از چاله جلوی در خانه اش شکایت و گله کنه دیدم.جالب بود، همون پیرمرد گوش پشت برای جوان کناریش که به کارمندای بانک می خورد آروم و با فاصله و با کلماتی مقطع جریان صبح هایی را می گفت که برای خریدن نان گرم سنگک از خانه بیرون می رفت." ای جوانک، هر روز خداباید از این چاله که نه-برای ما که چشم نداریم و پای رفتن هم نداریم، از این چاه رد شدن خدا داند که چه شود....بنظرمک یکی شب ها با بیل و کلنگ می آید و جای چاله رو عوض می کند! چون محاله با وجود چند سال زندگی توی اون خانه کلنگی قدیمی ارثی قاجاری! هر روز صبح این فرو رفتگی چاله رو تجذبه نکنم....

- چهارم بابا، forth میشه

- چهار میشه four

- ای بابا دیکشنری که دیگه اشتباه نمیکنه؟..اگه من خوندم که میشه ...

بحث جمع داخل اتاق کشید به سمت فضای مناظره دیشب کاندیداهای ریاست جمهوری - یکی نبود بگه مناظره کردن که مردم اصلح رو بشناسند، نه اینکه از پیر و جوون پشت در اتاق شماها بایستند و منتظر نظرات کارشناسانه شما جمع بی خبر از سیاست و کیاست باشند...- همین جا یه الهی آمین بگم که از این اقایون داخل اتاق عمران، یکشون مسئول و رییس نشدند، اونوقت دیگه شش ماه یکبار هم وقت نمی دادند-هرچندم حالا هم اکثرا همینطوره-.

از لبنان و ایران که معلوم نشد آخر چندچند کدامشان پیروز شدند و گرمی هوا و غیبت دیروز فلان بن فلان سر تمرین فلان تیم فلان شهر فلان قاره فلانی جای دنیا و .... می گفتند و می شنیدند..

دیگه حوصله گوش دادن به حرفهاشون رو نداشتم، برگشتم، پشت به دفتر عمرا ن وآدمهای که خودشون به عمران نیاز دارن تا مردم شهرشون. شما قضاوت کنید... 

  • اتاق 85