وقتی آدم باید فرهنگ درد بگیرد
وقتی آدم فرهنگ درد بگیرد
من چند نکته را یادداشت کردهام که به دوستان عرض میکنم. مسئلهى اوّل
مسئلهى اهمّیّت موضوع فرهنگ در جامعه است. خب بحمدالله همهى شما عناصر
فرهنگى هستید و این موضوع براى شما گفتن و باز گفتن و شکافتن لازم ندارد.
مسئولین ما بحمدالله همه اهل فرهنگند، مردان عرصهى فرهنگند در درجهى
اوّل. آقاى دکتر روحانى که رئیس جمهور ما هستند، قبل از اینکه یک عنصر
سیاسى باشند، یک عنصر فرهنگى هستند؛ خب ما از سالهاى متمادى است که ایشان
را به این عنوان و به این شکل شناختهایم؛ از اوائل دههى ۵۰ تا حالا ایشان
را بهعنوان یک عنصر فرهنگى شناختهایم. بحمدالله رؤساى سه قوّه و مسئولان
کشور همه از این قبیلند و شما مردان فرهنگید؛ در واقع فعّالان عرصهى
فرهنگ هستید قبل از هر عنوان دیگرى. لذا در مورد اهمّیّت مسئلهى فرهنگ و
ارزشهاى فرهنگى یک کشور لازم نیست ما با شما مطلبى را عرض بکنیم؛ لکن
اهتمام ویژهى شما را در برجسته کردن این موضوع میطلبیم. چون شما هرجا
هستید، بحمدالله همهتان جایگاهى براى گفتن و تأثیرگذارى دارید و منبرهایى
در اختیار شما هست؛ از اینها استفاده کنید براى اینکه در جامعه و در چشم
نخبگان کشور مسئلهى فرهنگ را در جایگاه واقعى و شایستهى خود بنشانید؛ این
خیلى مهم است. فرهنگ هویّت یک
ملّت است. ارزشهاى فرهنگى روح و معناى حقیقى یک ملّت است. همه چیز مترتّب
بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست،
اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند؛ به این باید توجّه کرد. نمیتوانیم
فرهنگ را از عرصههاى دیگر منفک کنیم؛ همینطور که اشاره کردند،(۲)
[اینکه] ما گفتیم مسائل اقتصادى و مسائل گوناگون مهم پیوست فرهنگى داشته
باشد،(۳) معناى آن همین است؛ معناى آن این است که یک حرکت اساسى که در
زمینهى اقتصاد، در زمینهى سیاست، در زمینهى سازندگى، در زمینهى
فنّاورى، تولید، پیشرفت علم
میخواهیم انجام بدهیم، ملتفت لوازم فرهنگى آن باشیم. گاهى اوقات انسان در
یک کارى وارد میشود، یک کار اقتصادى انجام میدهد، [امّا] لوازم آن و تبعات
فرهنگى آن را توجّه ندارد. بله، کار کار بزرگى است؛ کار اقتصادى بزرگى است،
منتها بر آن مترتّب میشود لوازمى و تبعاتى که براى کشور ضرر دارد؛ فرهنگ
اینجورى است. باید در همهى مسائل آن نکتهى فرهنگى را در نظر داشت و
نگذاریم که این از یاد برود.
مسئلهى اختلاط زن و مرد که اسمش را گذاشتند تساوى - که متأسّفانه تساوى نیست، اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگینى است که وجود دارد و امروز جوامع را و بیشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا کرده و حالا اندیشمندانشان فهمیدهاند که این مسیر یک مسیرى است که اصلاً پایان ندارد؛ یعنى همینطور [این] حرکت ادامه دارد و سیرىناپذیرىِ طبع انسانى این حرکت انحرافى را تا ناکجاآباد خواهد برد - یکى از اصول خودشان میدانند؛ اگر قبول نداشته باشید، شما را طرد میکنند، رد میکنند، مذمّت میکنند؛ یعنى آنها بیشتر از ما، متعصّبانهتر از ما پایبندند به یک چیزهایى که غیر معقول است. یا از این قبیل کارها، این بالماسکههایى که در کشورهاى غربى معمول است که چقدر هم فجایع حاصل میشود که حالا داستانش سرِ دراز دارد. غرض، آنها بیشتر از ما متعصّبند، بدتر از ما لجاجت میکنند بر سر ارزشهاى فرهنگى خودشان که در واقع ضدّ ارزش هم هست. ما چرا بر سرِ فرهنگ خودمان پافشارى نکنیم؟ بنابراین اهمّیّت فرهنگ و اهتمام به فرهنگ یک مسئله است که مسئولیّت آن هم در درجهى اوّل با مسئولین کشور است و این شورا عالىترین جا است.
فرهنگ به مردم متّکى است؛ این همه مجالس عزادارى، این همه مجالس سخنرانى، این همه انجمنهاى ادبى، این همه انجمنهاى علمى، اینها را اصلاً کِى دولتها میتوانند بهوجود بیاورند؟ کجا ممکن است؟ این همه نمازهاى جماعت، این همه کارهاى گوناگون فرهنگى که در سطح کشور انجام میگیرد، اگر فرض کنیم دولتها بخواهند هم این کارها را انجام بدهند، نمیتوانند انجام بدهند؛ کار مردم است. امّا این موجب نمیشود که اگر شما یکجا دیدید که فرض بفرمایید یک حرکتى دارد در همین کارهاى مردمى انجام میگیرد که داراى آسیب اجتماعى است، داخل نشوید و بگویید من دخالت نمیکنم؛ نه، اینجا لازم است دخالت بشود، هدایت بشود، کار بشود. حالا بعضى اوقات انسان نگاه میکند، میبیند متأسّفانه در بعضى از حرفهاى آدمهایى که مسئولیّتى هم ندارند در دستگاهها و مانند اینها، بعضى غیر مسئولانه گاهى حرف میزنند؛ نگاه میکنند به ادّعاهایى که در کشورهاى غربى هست در مورد آزادىهاى فرهنگى و فلان؛ درحالىکه اینجورى نیست. غربىها اصرارشان و مقاومتشان برروى ارزشهاى فرهنگى خودشان از ما کمتر نیست و بیشتر هم هست؛ از ما بیشتر است.
- ۰ نظر
- ۲۳ آذر ۹۲ ، ۲۱:۳۱